پنجشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۸

خوابند وزیران و خرابند وکیلان یارب بستان داد فقیران ز امیران


به کجا میرویم ؟ یا شاید بهتر است بگویم ما را به کجا می برند ؟!!
چه بر سر ما آمد است و شاید بهتر است بگویم چه بر سر ما آورده اند ؟!

گویند شاهی بود که در حق مردمش ظلمها کرد و همیشه
منتظر بود که مردم به این همه ظلم و جور اعتراض کنند اما صدائی از کسی در نیامد با مشاوران و وزیرانش مشورتها کرد و ره به جایی نبرد و مردم همچنان ساکت بودند. تا اینکه وزیری به شاه پیشنهاد کرد که به سربازان امر کنید در جلوی دروازه های شهر به هرکسی که وارد شهر میشود یا از شهر خارج میشود تجاوز کنند تا بلکه مردم اعتراض کنند و اینبار مسلم کسی تحمل نخواهد کرد و دادشان درخواهد آمد. شاه چنین کرد و سربازها چنان کردند. چندی گذشت. تا اینکه به شاه مژدگانی دادند که مردم به صدا درآمده اند و همگی در جلوی قصر جمع شده اند شاه بسیار خوشحال شد . خود را به جمع مردم رساند و از آنها خواست تا علت این اعتراض و تجمع را بیان کنند نماینده مردم جلو آمد و به شاه عرض کرد که : جناب شاه شما میدانید که ما مجبوریم هر روز برای کارهای روزانه و سرکشی به مزارع و ... از دروازه ها خارج و یا وارد شویم اما سربازهایتان با ما آن میکنند و میگویند دستور پادشاه است حال ما از شما خواهشی داریم و آن اینکه به تعداد سربازهایتان در جلوی دروازه ها بیفزاید که ما را بیش از حد در آنجا معطل نکنند و ما بتوانیم به کارهایمان برسیم. شاه چنان بر سرش کوبید که ....

واقعا کار ما نیز چنین شده است از ظلم و جور و ستم گذشتند و ما هیچ نگفتیم و اینک زندانبانهایشان به جوانانمان رحم نمیکنند و ...
و ما همچنان سکوت را بر همه چیز ترجیع میدهیم خدا را چه دیدید شاید هم اعتراض کردیم که زندانبانهایتان را زیاد کنید







شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۸۸

یارانمان را تنها نگذاریم


و بالاخره آنچه را که انتظار می کشیدیم شد.
ما دیگر به این بازی های دادگاههای از ریشه فاسد ایرانی عادت کرده ایم و میدانیم این اعترافات هیچ کدام با هیچ عقلی جور در نمی آیند و میدانیم همه آنها که روزی در این دادگاههای قرون وسطائی مجبور به اعتراف شده اند بعدها واقعیتها را لو داده اند و علت آن اعترافها نیز برای همه ما از پیش مشخص شده است.
همه ما میدانیم آنها که مجبور به اعتراف میشوند نتنها در پیش ملت ایران خائن و سرافکنده نیستند بلکه مظهر مقاومت و آدمیت و قهرمانی اند. امروز ابطحی ها و فراهانی ها باید بدانند که در پیش ملت خود نمونه واقعی یک انسان آزاداندیش هستند و ایرانی به آنها افتخار میکنند.
اگر امروز ما یاران در بند و اسیرمان را تنها بگذاریم همانا قبول آن اعترافات و صد البته همراهی با آن ددمنشان دیوصفت دادگاههای ناعادلانه و جلادان و شکنجه گران سیاهچالهای رژیم جمهوری اسلامی است پس باید امروز بیشتر از همیشه پایبندی خود را به اعتقاداتمان نشان دهیم و نباید یک لحظه از آن عزیزانی که برای آزادی ایران عزیز امروز چنین تن به قبول این اعترافات داده اند غافل شویم و یا آنها را فراموش کنیم.
از امروز باید بیشتر و شدیدتر خواهان حقوق از دست رفته امان باشیم و عرصه را بیشتر بر آن تنگ کنیم و ثابت کنیم که ما تن به ذلت و ننگ نمی دهیم.

به امید آزادی هر چه زودتر زندانی های سیاسی و ازادی همیشگی ایران عزیزمان