جمعه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۶

تخريب



شبِ تخريبِ فانوسک، کنارِ چشمِ بی خورشيد
گلوله جستجو کرد و به قلبِ عاشقی پاشيد

دوباره سرو لرزيد و ستاره بر زمين افتاد
تنِ پروانه بی پَر، گريه شد خاکسترِ باد

دوباره، زخمِ تحميلی
دوباره، مادری دلتنگ
دوباره، سهمِ گل جوخه
دوباره، پيله های تنگ

دوباره، ضربه ی ديروز
دوباره، مِهرِ اهريمن
دوباره، سنگسارِ حرف
دوباره، کُشتنِ گفتن

شبِ معراج، يک عاشق، که جز فردا هراسش نيست
شبِ ايثار، معصومي، که جز ميهن لباسش نيست

به آن تنپوشِ هم‌رنگِ ديارِ عشق می نازد
چه بابک ‌وار، در هر سينه قصری سرخ می سازد

دوباره، زخمِ تحميلی
دوباره، مادری دلتنگ
دوباره، سهمِ گل جوخه
دوباره، پيله های تنگ

دوباره، ضربه ی ديروز
دوباره، مِهرِ اهريمن
دوباره، بوی خون امّا
نخواهد ماند اين دشمن


شعر: محمد مهدی مرادی